به نام خدا
این شعری که می بینید جدیدترین شعری هست که من گفتم (به تاریخ 12/4/86) و این شعر با بقیه اشعارم که چند تایی را در این وبلاگ آوردم و بقیه را به حال خود رها کردم ، چند تا فرق داره :
اولاً این که برای اولین بار تخلّص شعری انتخاب کردم که حافظ را باز کردم و این بیت آمد:
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا می باش
منم به همین خاطر تخلّص پیر سالک را انتخاب کردم و از این به بعد توی شعرهام همین تخلّص را به کار میبرم .
ثانیاً از این به بعد به جای سرباز بی وفا ، پیر سالک را به کار میبرم به عنوان اسم مستعار چون که از چندگانگی دور باشم.
ثالثاً این که از این به بعد إن شاء الله در مورد اهل بیت بیشتر مینویسم.
این شعر در وصف آقا امام زمان روحی لتراب مقدمه الفداء است إن شاء الله که گوشه نظری بکند ومرا دیوانه تر کند.
بیا تو ای صنم ِ ما که ما غلام توایم
پیاله ای بده و ما به جانْ خراب توایم
بیا ببین که دل ما غلام روی ِ تو شد
بیا برس به دلِ ما که دلْ کباب توایم
بیا که منتظرِ جامِ می به لبْ شده ایم
بیا که با دل و از دل سوی شرابِ توایم
بیا تویی توخودِ موج و ما همه چو گِلیم
بیا تواِیْ توخودِ جانْ که ماحبابِ توایم
بیا سراغِ غم ِدلْ ، که پیرِ سالکِ ما
پیاله را زدوبشکست ومابه خوابِ توایم
شعر از : پیر سالک